وقتي که تنگ غروب بارون به شيشه ميزنه!
همه غصه هاي دنيا توي سينه منه!
توي قطره هاي بارون، ميشکنه بغض صدام!
ديگه غير از يه دونه پنجره هيچي نميخوام!
پشت اين پنجره ميشينم و آواز ميخونم!
منتظر واسه رسيدنت تو بارون مي مونم
زير بارون انتظارت رنگ تازه اي داره
منم عاشق ترم انگار وقتي بارون مي باره
بعضي وقتها که مياي سر روي شونم ميزاري
تمام غصه ها رو از دل من بر مي داري
اما اين فقط يه خوابه، خواب پشت پنجره!
وقت بيداري بازم غم ميشينه تو حنجره!
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)
آخرین مطالب