دشت ما از اولش کویر بوده و باید اینو باور کنیم که تو کویر جز خار گلی در نمیاد!
پس هرچی چشمات بارون اشکش بیشتر بباره دشتت بیشتر تـَــرَ ک میخوره
رفیق بخند نگو خنده نمیاد رفیق بخند نگو غم داره نگات رفیق بخند هرچند درد
داری زیاد رفیق بخند هرچند بخت ما سیاست
میگی بخند و خندم ظاهریه غم تو صورتم اینو داره میگه پس نگو رفیق اشک
واسه چیه وقتی فک میکنم دنیا مال کیه؟ خونم جوش میاد اما گول نمیخوره
دیگه حس تفریح ، رفیق گل نمیکنه
وقتی یه بچه با پول جلو جولان میره وقتی میشکنی ، بابا میگه جبران میشه
وقتی جلو خواسته هات بابا تَفره بره وقتی جلوت بابات شرمنده بشه از یه
طرف آرزوهام هر روز میمیرن از طرفی بابارو که گریون میبینم داغون میمیرم
مــــــــــــــــــــــــث آرزوهام
ببین رفیق قصه مال اوناست اونا که زندگی روزمرشون سقف رویای ماست
زود خر نشو! یا اونکه واسه باباش میاد عشوه رو سریع نتیجه ی عشــوش
میشه بنز و کمری خنده مال اونه نه مال ما ، ما که اوج عشومونه یه دست لباس...
رفیق اشکایی که میریزی ارزش داره زبون زهر داره کلماتم ترکِش داره
ماها درد داریم هردومون از یه قشریم ، نیستیم و نمیتونیم بشیم بچه قرطی
بین ما و اونا خب خیلی فرقه ولی تورو روزگار کرده مردِت
اگه اونا پول دارن و دنیای رپا ما هم دلای صاف داریم و دنیای وفا اونا پشتشون
به پول و پارتی گرمه ما معرفتی که خدا نقاشی کرده
اصــــــن حرفت رفیق هستش متین زندگی مال اونا هست و همین اما ما یه
چیز داریم اونم اسمش مرامه میزاریم وسط هرچند هرکــــــــــی نداره مالیدنی
نیست و خشکه نمیدیم ماها نمیشکنیم چون پشت رفیقیم
رفیق بخند نگو خنده نمیاد...
نظرات شما عزیزان: