تبادل
لینک هوشمند
یک نفر قله ی اورست رو فتح میکنه بهش میگن چه انگیزه ای داشتی میگه من اینجور چیزا حالیم نیست, اگه بازم بار بخوره میرم
مرده میره بانک چکش پاس کنه کارمند بانک بهش میگه چک سیباست غضنفر میگه نه چک گردوهای پارساله!
یک روز خیار با خیارشور تو خیابان می رفتن به خیار میگن این کیته میگه خواهرم ترشید
چند نفر سوار اسانسور ميشن وقتي اسانسور حركت ميكنه يكي از اونا ميگه براي سلامتي اقاي راننده صلوات
عروسي ميره گل بچينه شهرداري مي گيرتش
یارو با خانواده اش میرن خونه می بینن بو گاز می یاد مرد میگه هیچکس برق روشن نکنه خودم کبریت دارم
يك نفر شب ها كه مي خابيده خواب مي ديده داره با خر ها فو تبال بازي مي كنه يك روز تصميم مي كيره بره بيش دكتر روان بزشك وقتي مرسه مطب دكتر همه جيز را براي دكتر تعريف مي كنه دكتر ميكه من يك قرص بهت مي دم هر شب بخور ديكه اين خواب هارو نمي بيني مي كه نمي شه امشب نخورم دكتر مي كه جرا مي كه به خاطر اينكه امشب فينال است
یه روز یه کرم میره در قابلمه ی ماکارانی رو باز میکنه میگه حموم جه قدر شلوغه
یه روز سه نفر دیر به قطار میرسن دنبالش میدون.دو تا شون به زور خودشون رو به قطار میرسونن اون یکی که جا مونده بود وای میسته ومیخنده ازش میپرسن چرا میخندی میگه آخه اون دوتا واسه بدرقه ی من اومده بودند
یک نفر قله ی اورست روفتح میکنه بهش میگن ایول بابا چه انگیزه ای داشتی میگه خدا لعنت کنه کسی روکه گفت اون بالا نزری میدن
نظرات شما عزیزان:
