حال خوب من
اس ام اس....پـ نـ پـ....خلاصه همه چی توشه

وقتی مردم چشمانم را با آب غسل خیس نمایید تا همه بدانند در داغ فراق یار گریان بودم،دهانم را با پنبه ای آغشته به کافور ببندید تا همه بدانند نتوانستم دردم را به کسی بگوییم ،چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم انتظار بودم،دستانم را باز بگذارید تا همه بدانند بی ریا بودم،مرا در پارچه ای سفید بپیچانید تا همه بدانند آرزو به دل ماندم،روی تابوتم پارچه ای سیاه بکشید تا همه بدانند سیاه بخت بودم،روی مزارم گلدسته ای از گل سرخ بگذارید تا همه بدانند به یاد تنها عشق خود تنها گل سرخ زندگی ام زیستم و دیوانه ی اویم و او را می پرستم و هنوز :

                                                              قلب خاموشم به یاد اوست.




تاریخ: پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

چند وقتی است
دلم یادت را كرده...

چند وقتی است
دلم صدایت كرده..
اما
دل ساده ی من
پاسخی دریافت نكرده...

دل ساده ی من..
دل تنهای من..
به تو عادت كرده...

به نگاه نكردن هایت...
به سلام ندادن هایت...
به غرور و بهانه هایت...
به بی وفایی ات...
به رفتن ساده ات و به بازگشت ...
به بازگشت...
دیگر كه بازگشتی در كار نیست..
چون دل ساده من...
-دیگر ساده نیست-

باتشکرازarefeh




تاریخ: پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

تو را من چشم در راهم نه مثل شعر نیمایی شباهنگام و در ماتم میان خواب رویایی نه در شاخ تلاجنها نه در یک سایه ی سنگین نه با یک قلب افسرده به زیر چرخ مینایی تو را من چشم در راهم سحر پهلوی نیلوفر کنار بستر شب بو تو هم از شرق می آیی همیشه با خودم هستی میان چشم و در سینه تو را هر لحظه می فهمم تو یک احساس زیبایی

باتشکرازelahe




تاریخ: پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم بزرگ شدیم تو خلوت اشک می ریزیم بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم....... بچه بودیم درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم... هیچ کس نمی فهمد..هیچ کس

باتشکرازtara




تاریخ: پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

آه زمانه....
زمانه چه كردي با دلم؟؟؟؟؟
چه كردي با نامم؟؟؟
چه كردي با يادم؟؟؟؟
آه زمانه...
چرا از يادم بردي؟؟
چرا نامم را از سرنوشت پاك كردي؟؟
چرا دلم را از هر چه عشق بود،تهي كردي؟؟؟؟

آه زمانه...
زمانه...

باتشکرازarefeh




تاریخ: پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

افسوس... پس از این که کوه یخی عشق را با آفتاب خیانت ذوب کردی برگشتی پس از اینکه با شمشیر آهنی تنهایی بر قلب شیشه ام ضربه زدی برگشتی ... باشد من تو را با جان و دل دوباره میپذیرم اما میخواهم سختی هایی را که کشیدم را با تو تعویض کنم تو خاطرات خوبت با او را به من بده من رنج نبودنت را به تو میدهم تو عشق بازیت را با او به من بده من درد هجران را به می دهم تو نفسم نفسم گفتن هایت را با او به من بده من تنهایم تنهایم هایم رابه تو تو شادی کاذبت با او را به من بده من اندوه واقعی ام را به تو تو خنده های دروغین ات را به من بده من اشک راستین ام را به تو چقدر قضاوت عادلانه ایست نه؟ اگر عادلانه نیست پس برای برگشتنت عدالت را اجرا کن بعد برگرد. آیا میتوانی حتی نیمی از آنچه که کشیدم را جبران کنی؟ نه نمیتوانی...




تاریخ: پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

عشق كودكی
چه عشق زیبایی است

عشقی است كه
بدی ها را نمیبیند

عشقی است كه
پر از لبخند های كودكی است

عشقی است
احساسی تر از عشق ما

عشقی است
ساده...

عشقی است
پر از علاقه

و عشقی است
عاشقانه

ای كاش در كودكی
عاشق ات می شدم...

باتشکرازarefeh




تاریخ: پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

باز دلم شکست... تقصیر خودم بود صدباربخودم گفتم بازیچه نشو عبرت نگرفتم نمیدانم شایدم تقصیر محبت باشد! شایدم تقصیرازعشق باشد مهم نیست تقصیر از کیست.... مهم اینه ی بار دیگه مدیون دلم شدم شرمنده ام دل پاره پاره




تاریخ: چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

گونه های خیسم زا نمی توانم پنهان کنم سرنوشت را نمی توانم انکار کنم اما خداوندا چرا در نگاه یک کودک منتظر اشک را نمی بینی چرا سردی دستهای یک کودک بی پناه را حس نمی کنی خداوندا سرنوشت چرا بد نوشت و چرا اینگونه نوشت بازی روزگار با ما چرا اینگونه نوشت روزگاری تلخ حسرت نگاه سردی دست چشمهای خیس و دلهای غمگین و خسته خداوندا جوابی برای اینها ندارم؟؟؟؟




تاریخ: سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید هی صدا در کوه،هی “من عاشقت هستم” شکست بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست




تاریخ: سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 103
بازدید دیروز : 227
بازدید هفته : 330
بازدید ماه : 2608
بازدید کل : 720524
تعداد مطالب : 984
تعداد نظرات : 114
تعداد آنلاین : 1




javahermarket

Online User
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
تماس با ما