حال خوب من
اس ام اس....پـ نـ پـ....خلاصه همه چی توشه

از این دنیا و آدماش یاد گرفتم ...

یاد گرفتم حتی اگه عاشق شدم به رومم نیارم که اصلا" کسی هست که من عاشقش شدم...

یاد گرفتم اگر کسی باهام نامهربونی کرد خیلی زود فراموشش کنم...

یاد گرفتم اگر کسی دلمو شکوند، من دل کسی رو نشکونم...

یاد گرفتم نزارم کسی اشکهامو ببینه...

یاد گرفتم نزارم کسی بفهمه تو دلم چی میگذره و بخواد برام دل

بسوزنه...

یاد گرفتم تو این دنیا به جز خودمو خدام به کسی تکیه نکنم...

یاد گرفتم راز دلمو به هیچکس نگم بجاش رازدار خوبی باشم...

یاد گرفتم غرور کسی رو زیر پاهام له نکنم، نزارم کسی غرورمو

بشکونه...

یاد گرفتم هیچ وقت التماس کسی نکنم جز همونی که بالا سرمه...

یاد گرفتم که برای رسیدن به هدفم دیگران را بازیچه قرار ندم...

یاد گرفتم دوستی یک حادثه است و جدایی قانون...

یاد گرفتم هر گناهی که کردم ولی حرمت دل کسی رو نشکنم...

یاد گرفتم دنیا برام هرچی رقم زد قبول کنم و دم نزنم...

یاد گرفتم که همیشه همه ی اینا یادم باشه...

یاد گرفتم اینا همش درس های دنیاس...

آره دنیا به آدماش درس میده و بعضی وقتا این دنیا چه پست و زشته...




تاریخ: چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم...

یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.

یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.

یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.

یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.

یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.

یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم...

می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.

تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.

توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.

می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود و دو رو برش دیواری از سکوت و بی تفاوتی...

می خوام تنها باشم...




تاریخ: سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

قسم خوردم كه پا به پای تو مسیر جاده عشق را بپویم

اما جاده عشق همراهی نمی كند

قسم خوردم كه همراه تو آرامش دریای عشق را حس كنم

اما دریای عشق سرابی بیش نبود

قسم خوردم تا لحظه مرگ ، عشقی جز تو در قلبم نباشد

اما حس می كنم تو عشقم را فراموش كرده ای

قسم خوردم تنها امید قلب بیقرارم ، نگاه چشمهای مهربانت باشد

اما تو نگاه زیبایت را از من دیوانه پنهان می كنی

قسم خوردم تا آخرین نفس دوستت بدارم و عاشقت باشم

اما می دانم كه تو دیگر دوستم نداری

قسم خوردم جز عشق تو ، هیچ عشقی را به سراچه قلبم راه ندهم

اما فهمیدم كه تو معنای عشق مرا از یاد برده ای

قسم خوردم از غم عشق تو دیوانه شوم و بمیرم

اما فهمیدم كه حتی برای مردن هم خیلی دیر شده خیلی !

شاید هیچ وقت احساس مرا درك نكنی و عشق مرا نادیده بگیری

اما سوگند یك عاشق ، هرگز شكستنی نیست

پس باز هم قسم می خورم كه هرگز و هرگز سوگندهایم را نشكنم

و تا پای جان عاشق بمانم و عاشق بمیرم




تاریخ: سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

یادت هست می گفتی : اگر تركم كنی روزی ، تمام عمر خاموشم ؟

به یادت هست می گفتی : نرو هرگز كه من بی تو فراموشم؟

به یادت هست می گفتی : كه هر لحظه ، شبها ، صدایت هست در گوشم ؟

كنون آن روزها رفته

، تو هم رفتی ،

اینك من شدم تنها ،

اسیر دردها ،

غمها تمام روزها ،

شبها ،

ماهها ...

شكسته در گلو بغضم ،

به یادت اشك می ریزم

به یادت ای وجودو هستی من

به یادت میمیرم

به یادت ای امید من

اکنون دور از آشیان میمیرم




تاریخ: دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

عصر ما عصر فریبه عصر اسمهای غریبه
شهر ما سرش شلوغه وعده هاش همش دروغه
آسموناش پر دوده قلب عاشقاش کبوده
بیا با هم قایقو میرونیم اونجا تا ابد می مونیم ،
جایی که نه آسمونش ، نه صدای مردومنش... نه غمش ، نه جنب و جوشش ،
نه گلای گل فروشش ، مثل اینجا آهنی نیست..
وقتی یه بار از دوستت ضربه میخوری درست مثل این میمونه که با ماشین بهت ضربه
زده و داغونت کرده.وقتی می بخشیش مثل این میمونه که بهش فرصت دادی تا دنده
عقب بگیره و دوباره از روت رد بشه تا مطمئن بشه چیزی ازت نمونده




تاریخ: جمعه 21 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

تو را دوست ندارم نه دوستت ندارم

 

تو را دوست ندارم نه دوستت ندارم

اما هنگامی که نیستی

غمگینم

و به آسمان آبی بالای سرت

و اخترانی که تو را میبینند

رشک می برم

تو را دوست ندارم

اما نمیدانم چرا

آنچه میکنی در نظرم بی همتا جلوه میکند

وبارها در تنهایی از خود پرسیده ام

چرا آنهایی که دوستشان دارم

بیشتر شبیه تو نیستند

تو را دوست ندارم

اما هنگامی که نیستی

از هر صدایی بیزارم

حتی اگر صدای آنانی باشد که دوستشان دارم

زیرا صدای آنها

طنین آهنگین صدایت را در گوشم میشکنند

تو را دوست ندارم

اما چشمان گویایت

با آن آبی عمیق و درخشان

بیش از هر چشم دیگری بین من و آسمان آبی قرار میگیرد

آه میدانم که دوستت ندارم

اما افسوس دیگران دل ساده ام را

کمتر باور دارند

و چه بسا به هنگام گذر

میبینم که بر من میخندند

 

زیرا آشکارا مینگرند

نگاهم به دنبال توست




تاریخ: چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

هنوزم از خدامه برای اون چشمات بمیرم.دست سردتو بگیرم تو کلبه رویام بشینم.صدات کنم که شاید جلوی دل تنگیمو بگیرم .زمستونو دوباره توی ثانیم نبینم.شعری بسرایم با قالب چشمات .وقتی خیسم از حرارت نگاهات.بوی عطرت دوباره حس کنم توی لحظاتم.می دونم که بی تو دیگه طاقت نمیارم.می کنم برای بار اخر دستت سردت رو نوازش. می کنم بوسه احساس من از ان لبان نازت.تا جهنمی بسازم با دستان لطیفت گم بشم توی اون احساس عزیزت.می پرسم از خودم که ایا منم مرد رویات.یا دل سپردی بازم به یه غریبه ی دیگه.صدای گرم نفست را شنیدم از کنارگوشم من فقط برای تو رخت عروسم رو می پوشم.صدای تیک تاک ساعت با یه ظرف و دوتا پاکت .کنار ان تخت کتابت.میزنم قلم به کاغذ برای نوشتن لحظاتم.می کنم لحظه های عاشقیمو برای تو کتابت.

 






تاریخ: چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

 

 

تنها که می‌شوم

 

 

           خاطره ها امانم را می بُرند

 

 

تنها که می‌شوم

 

 

          یادها گلویم را می‌فشارند

 

 

تنها که می‌شوم

 

 

           بغض می‌کنم و زار می‌زنم و نزار گم میشوم.

 

 

 ..............

 

 

تنها که بشوی

 

 

      خاطره ات می‌شوم

 

 

بغض که کنی

 

 

       یادم گلویت را می‌فشارد.

 

 

................

 

 

 آنگاه تو خواهی مُرد،چون من.

 

 

      شاید،

 

 

            من و تو، ما شویم در بی‌گاهی لامکان!!





تاریخ: چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

زمانیکه زنان این شهر مِهرشان را به حراج گذاشتند،

                        مردی در اتاقک روسپیخانه‌ها جا خوش کرد،

                            دلها زندانی کینه شد و

                                خانه‌های اجدادی مملو از فا.ح.شه.های بکر.

                                   پدرها بسترها را به امید مشتری! به دوش کشیدند و

                                     مردها رجاله‌هایی بصورت شدند.

 

                     تا جدایی بیش از عشق ردیفِ شعر شاعران شود.





تاریخ: چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 39
بازدید هفته : 86
بازدید ماه : 2240
بازدید کل : 705132
تعداد مطالب : 984
تعداد نظرات : 114
تعداد آنلاین : 1




javahermarket

Online User
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
تماس با ما