حال خوب من
اس ام اس....پـ نـ پـ....خلاصه همه چی توشه

یادته یه روز بهم گفتی هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که نکنه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده ... گفتم اگه بارون نیامد چی؟ گفتی اگه چشمای تو بباره آسمون گریش میگیره... گفتم: یه خواهش دارم وقتی آسمون چشمام خواست بباره تنهام نزار - گفتی به چشم... حالا من دارم گریه میکنم و آسمون نمیباره... تو هم اون دور دورا ایستادی به من میخندی




تاریخ: شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)


 
 
 
براي عشق تمنا كن ولي خار نشو.
براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده .
براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو.
براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه.
براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن .
براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير .
براي عشق وصال كن ولي فرار نكن .
براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن .
براي عشق بمير ولي كسي رو نكش .
براي عشق خودت باش ولي خوب با


من عاشق او بودم و او عاشق او !




تاریخ: جمعه 28 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

مام لحظه های من ختم می شود به تنهایی

به با تو بودنی که بی تو تمام شد

و تنهایی با سکوت همیشگی اش ماند

و اشک...

و خاطراتی مبهم از گذشته

و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام

فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود

خواب کودکانه ی من

و تو ماندی در خاطرم

بی آنکه تو را ..!!!

چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...

بعد از این همه عبورِ کبود،

قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...




تاریخ: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

با خود چه کرده ای؟ هر روز و هر لحظه

نگرانت می شوم که چه می کنی؟! غصه هایت را کجا دفن می کنی؟!

تنهاییت را با که قسمت می کنی؟!

اشک هایت را روی کدام کویر می باری؟!

کدام گل را سیراب می کنی؟!

با من چه کرده ای؟!

می خواهم فریاد بزنم:
با خود چه کرده ای؟ هر روز و هر لحظه

نگرانت می شوم که چه می کنی؟! غصه هایت را کجا دفن می کنی؟!

تنهاییت را با که قسمت می کنی؟!

اشک هایت را روی کدام کویر می باری؟!

کدام گل را سیراب می کنی؟!

با من چه کرده ای؟!

می خواهم فریاد بزنم:

تنهاییت برای من...

غصه هایت برای من...

همه بغض ها و اشک هایت برای من...

تو فقط بخند برایم... بخند

آنقدر بلند تا لب های خشکیده ام آب شوند

آنقدر بلند تا ابر ها اشک شوق بریزند

و کوچه ها عاشق شوند...

کاش اینجا بودی!

کاش بودی!

کاش بودی و ...




تاریخ: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

مي نويسم , چون مي دانم

هيچ گاه نوشته هايم را نمي خواني!

حرف نمي زنم , چون مي دانم

هيچ گاه حرف هايم را نمي فهمي!

نگاهت نمي كنم , چون تو اصلاً

نگاهم را نمي بيني!

صدايت نمي زنم , زيرا اشك هاي

من براي تو بي فايده است!

فقط مي خندم ......

چون تو در هر صورت مي گويي من ديوانه ام




تاریخ: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...

چه اندازه تنهایم و در میان هیاهوی این شهر، چه اندازه بی کس...

بیا تا برایت بگویم چه سخت است تنها شدن در مسیری که یک «همسفر»

واژه ی آشنایی است...

چه سخت است اندوه دل را نگفتن

چه سخت است بی همسفر جاده ی زندگی را گذشتن...

بیا تا برایت بگویم که در روزهای نخستین بی تو،

بهار دلم پر کشید و سراسر خزان شد...

از آن لحظه ی رفتنت شادی دل، چه آسان گذشت و نهان شد...

بیا تا برایت بگویم چه اندازه دلتنگی من بزرگ است...

چه اندازه دلگیرم از آرزوها ،که بی تو نماندند و از تک درخت دلم پر کشیدند...

چه اندازه خسته از این فکرهایی که مردم، چگونه می مرگ را سرکشیدند...

بيا تا برايت بگويم از آرزو هيچ نماند...

بیا تا برایت بگویم که من، چه اندازه بیزارم از آن نسیمی که عطر تنت را ربود...

از آن گرد و خاکی که بر رد پایت نشست...

از آن لحظه هایی که رفتند و بردند و تنها یاد تو را بر دل من نشاندند...

بیا تا برایت بگویم... بگویم که بی تو نه رفتم ، نه ماندم...

بگویم که بی تو شکستم و با غم برایت نوشتم:

چه سخت است اندوه دل را نگفتن...

چه سخت است بی همسفر جاده ی زندگی را گذشتن...




تاریخ: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

لحظه های بی تو بودن همه پرپر شد و رفت

شب های رنگین کمونی بی تو نقاش شدو رفت

خاطره های بی نشونی بی تو خطی شد و رفت

ملک های آسمونی بی تو مخفی شد و رفت

بوسه های مردونه بی تو بی رنگ شدو رفت

دست های عاشقونه بی تو رسوا شد و رفت

فرشته های کهکشون بی تو بیمار شد و رفت

سفره های شبمون بی تو بسته شد ورفت




تاریخ: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

دارد باران می بارد
و داغ تنهایی ام
تازه می شود!
نگو که نمی آیی
نگو مرا همسفر دشت آسمان نیستی
از ابتدای خلقت
سخن از تنها سفر کردن نبود
قول داده ای
باز گردی
از همان دم رفتنت
تمام لحظه های بی قرار را
بغض کرده ام
و هر ثانیه که می گذرد
روزها به اندازه هزار سال
از هم فاصله می گیرند




تاریخ: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

باغبانی پیرم!
غیر گلها زهمه دلگیرم!
كوله ام غرق غم است .
آدم خوب كم است .
عده اي بی خبرند.
عده اي كور وكرند .
اندكي هم پكرند.
و میان رفقا!
عده اي همچو شما تاج سرند




تاریخ: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

یه روز خوب میاد

یه روز جدید میاد

شبهارو به امید یه روز خوب میخوابم

صبحارو به امید اون روز خوب بیدار میشم

هر روز صدقه میندازم که اون روز یه روز خوب باشه

این همه روز گذشته نکنه خدا هم مارو سر کار گذاشته

مثل بچگیام که مامان میگفت یه روز میخرم ولی هنوزم نخریده

دلم به این روز خوشه اگه نباشه چی میشه

بیست و سه سالم تموم شد هدر رفت بزرگ شدم

زرگم، بزرگی به چیه؟ سنم یا ریشم

همیشه میگم یه روز خوب میاد

روزی که اومده چجوری بازم میاد

روزای خوب رفتن

همونا که تو کوچیکی بودن

ولی ...

بازم یه روز خوب میاد





تاریخ: چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 161
بازدید دیروز : 252
بازدید هفته : 161
بازدید ماه : 2614
بازدید کل : 705506
تعداد مطالب : 984
تعداد نظرات : 114
تعداد آنلاین : 1




javahermarket

Online User
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
تماس با ما