یه روز بهم گفت: «میخوام باهات دوست باشم؛آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام»
بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»
یه روز دیگه بهم گفت: «میخوام تا ابدباهات بمونم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام»
بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم فكر خوبیه.من هم خیلی تنهام»
یه روز دیگه گفت: «میخوام برم یه جای دور، جایی كه هیچ مزاحمی نباشه
بعد كه همه چیز روبراه شد تو هم بیا آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام»
بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»
یه روز تو نامهش نوشت: «من اینجا یه دوست پیدا كردم آخه میدونی؟من اینجا خیلی تنهام»
براش یه لبخند كشیدم وزیرش نوشتم: «آره میدونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»
یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت:
«من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی كنم آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام»
براش یه لبخند كشیدم و زیرش نوشتم: «آره میدونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»
حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم
و چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه اینه که نمی دونه
(من هنوز هم خیلی تنهام)
براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده .
براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو.
براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه.
براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن .
براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير .
براي عشق وصال كن ولي فرار نكن .
براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن .
براي عشق بمير ولي كسي رو نكش .
براي عشق خودت باش ولي خوب با
مي نويسم , چون مي دانم
هيچ گاه نوشته هايم را نمي خواني!
حرف نمي زنم , چون مي دانم
هيچ گاه حرف هايم را نمي فهمي!
نگاهت نمي كنم , چون تو اصلاً
نگاهم را نمي بيني!
صدايت نمي زنم , زيرا اشك هاي
من براي تو بي فايده است!
فقط مي خندم ......
چون تو در هر صورت مي گويي من ديوانه ام
تمام احساساتمو تو صندوقچه قلبم دفن کردم.کلیدشم انداختم دور!
الان هیچ احساسی تو وجودم نیست!
نه غم!نه درد!نه عشق!نه نفرت!نه دوست داشتن!
میخوام بی روح باشم مثل سنگــــــــــــــــــــــــــ
لحظه های بی تو بودن همه پرپر شد و رفت
شب های رنگین کمونی بی تو نقاش شدو رفت
خاطره های بی نشونی بی تو خطی شد و رفت
ملک های آسمونی بی تو مخفی شد و رفت
بوسه های مردونه بی تو بی رنگ شدو رفت
دست های عاشقونه بی تو رسوا شد و رفت
فرشته های کهکشون بی تو بیمار شد و رفت
سفره های شبمون بی تو بسته شد ورفت
امشب روی آسمان نقاشی میکشم.
قلم بی رنگ است....من جای تو بودم چشمهایم را روی دلم میگذاشتم و بعد نگاه میکردم...
هر چیز که دیدی بگذار رازی بماند درون همان دل.
...
این راز من است.
هوای بازی کرده ام...بازی شمع گل پروانه.
هوای پرواز.نه پرواز نمیخواهم...پریدن کافیست
دل دیوونه واسه چی نشستی منتظر واسه اونی که قدرتو نمی دونه؟ الکی نگو که تو رو میخواد دیگه حتی یه بارم پیشت نمی یاد.اگه تو دلش نشسته بودی به کسی به جز تو دل نمی داد.دیدی که چطور تورو جاگذاشت رفت و باهاتم که کاری نداشت بی وفا ندید چی به تو گذشت که تو رو با هر بهونه ای کشت. هرچی نصیحت میکنم ای دل دیوونه تورو ،غصه ی دل تنگی اون نذار بسوزونه تورو دربه در سادگیات عمرتو پاش سر میکنی،اون تورو اصلا نمیخواد نه مگه باور میکنی ای دل دیوونه چرا اشک منو درمیاری ؟ دعا به جونت میکنم که آخرش کم بیاری اون بی وفا همسفر راه من که نشد ولی دربه در آه من که میشه....
شاعر و فرشته
شاعر و فرشتهای با هم دوست شدند.
فرشته پری به شاعر داد و شاعر، شعری به فرشته.
شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت
و فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت.
خدا گفت : دیگر تمام شد.
دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار میشود.
زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود، زمین برایش کوچک است
و فرشتهای که مزه عشق را بچشد، آسمان برایش تنگ
تو با منی و من تنها هستم
در قلب منی و من به عشق تنهایی زنده هستم
تو همنفسم هستی و نفسهایم عطر تنهایی را میدهد
توهمسفرم هستی و جاده زندگی رسم غریبگی را به من یاد میدهد.
تو مال منی و من مال تو نیستم
باران منی و من کویری بیش نیستم
انگار نه انگار بامنی ،نشسته ای برای خودت حرف از عشق میزنی!
همیشه به یاد توام و در حسرت داشتنت
دلگیر و سردم در روزهای نداشتنت
یک بار عاشق شدم و یک عمر برای تو
یک بار هم نگفتی دستهایم مال تو!
آن رویا از خیالم رفت و قصه آغاز شد،همه چیز به نفع تو تمام شد
دیدی که در آینه ی چشمان خیسم
چشمان تو حتی یک ذره هم خیس نشد
من پر از درد بودم و خسته
اما دل تو حتی یک ذره هم دلگیر نشد
تو با منی و افسوس که من بی تو هستم،انگار نه انگار که عشق تو هستم!
بودن و نبودنت فرقی ندارد،اینکه سرد هستی و با تو بودن تنها برایم عذاب دارد
هستی و انگار نیستی....
گاهی حتی فراموشم میکنی و از من میپرسی که تو کیستی؟
هزار درد دل ناگفته در دلم مانده و همدلم نیستی
آنقدر اشک ریخته ام که چشمانم نمیبیند که دیگر نیستی!
نیستی و من تنها مانده ام
آنقدر دلم گرفته که اینجا با غمها جا مانده ام
تو با منی و من تنها نشسته ام
تو در قلبمی و من اینک یک دلشکسته ام!
منو یادت نمی یاد می دونم / تا همین جاشم ازت ممنونم
دیگه حتّی نفسم در نمی یاد / کاری جز دعام ازم بر نمی یاد
برو خوش باش ، برو شیرینم / من به آینده تو خوش بینم
برو که الهی خوشبخت بشی / مثل من درد جدایی نکشی
نوش جونت همه ی بی کسی هام / برو خوشبخت بشی
منو ول کردی با دل واپسی هام / برو خوشبخت بشی
اگه رفتی ، اگه تنها موندم / برو خوشبخت بشی
اگه تو خاطره هات جا موندم / برو خوشبخت بشی
نوش جونم که همش دل تنگم / نگرانِ من نباش
اگه گریه داره این آهنگم / نگرانِ من نباش
اگه عمرم داره از کف میره / نگرانِ من نباش
اگه هر شب نفسم می گیره / نگرانِ من نباش
کاشکی می شد با دلم می ساختی / تو هنوز دلِ منو نشناختی
کاش مثل گذشته عاشق بودی / کاش همون آدم سابق بودی
برو خوش باش برو شیرینم / من به آینده تو خوش بینم
برو که الهی خوشبخت بشی / مثل من درد جدایی نکشی
نوش جونت همه بی کسی هام / برو خوشبخت بشی
منو ول کردی با دل واپسی هام / برو خوشبخت بشی
اگه رفتی اگه تنها موندم / برو خوشبخت بشی
اگه تو خاطره هات جا موندم / برو خوشبخت بشی
نوش جونم که همش دل تنگم / نگران من نباش
اگه گریه داره این آهنگم / نگران من نباش
اگه عمرم داره از کف میره / نگران من نباش
اگه هر شب نفسم می گیره / نگران من ،نگران من ، نگران من نباش!