رفت تنهایی، آمد جای آن یک عشق آسمانی
شکست شیشه غمها
شد روزگارم مثل آن روزها،روزهایی که با تو بودم و تو در کنارم
مگر اینکه این روزها تنها از درد دلتنگی بنالم!
ناله های من نیز همراه با نفسهای دلتنگیست
این حال و هوایی که در من میبینی همیشگیست
همین یک ذره غباری هم که بر روی دلم نشسته
از خستگی لحظه های دوریست.
نه در رویاهایم تو را سوار بر اسب سفید میبینم نه مثل پرنده در آسمانها
من تو را بی رویا ،همینجادر کنار خودم میبینم
که نشسته ای بر روی پاهایم
خیلی خوب فهمیده ای که چقدر دوستت دارم
من تو را دارم ،فقط تو را
تا به حال دیده بودی دیوانه ای همچو من را؟
چند لحظه به وسعت تمام لحظه ها
نگاهت میکنم و همین میشود که من تو را حس میکنم
یک احساس بی پایان که تو را در بر گرفته و درونم را از عطر حضور
عاشقانه ات پر کرده
تویی قبله راز و نیازهایم
دستانت را به من سپرده ای و گرم شده دستهایم...
تو اینجا هستی و من همانجا
احساس میکنی تپشهای قلب من را؟
یک عمر ، یک دنیا احساس را بر روی دوشم میکشانم
تا برسم به جایی که هنوز هم خستگی در تنم نباشد
آنقدر عاشق باشم که هنوز همه وجودم گرم باشد
تو در قلبم باشی و من دیوانه ات باشم
تا همینجا همین خط،بگذار آخر خطمان را نشانت دهم
آخر خط ما یک نقطه چین است...
میخواهم همه بدانند که عشقمان ابدی است...
زندگي چيست ؟
اگر خنده است چرا گريه ميكنيم ؟ اگر گريه است چرا خنده ميكنيم ؟
اگر مر گ است چرا زندگي مي كنيم ؟
اگر زندگي است چرا مي ميريم ؟ اگه عشق است چرا به آن نمي رسيم ؟
اگه عشق نيست چرا عاشقيم ؟
این همه چرای بی جواب جوابش پیشه کیه پیش
روزگار یا دسته خودمونه
نمیدونم نمیدونم
عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدايي بلند تر خواهد بود
عشق آن است که همه خواسته ها را براي او آرزو کني
عشق گلي است که دو باغبان آن را مي پرورانند
عشق گلي است که در زمين اعتماد مي رويد
عشق يعني ترس از دست دادن تو
تو را دوست ندارم نه دوستت ندارم
تو را دوست ندارم نه دوستت ندارم
اما هنگامی که نیستی
غمگینم
و به آسمان آبی بالای سرت
و اخترانی که تو را میبینند
رشک می برم
تو را دوست ندارم
اما نمیدانم چرا
آنچه میکنی در نظرم بی همتا جلوه میکند
وبارها در تنهایی از خود پرسیده ام
چرا آنهایی که دوستشان دارم
بیشتر شبیه تو نیستند
تو را دوست ندارم
اما هنگامی که نیستی
از هر صدایی بیزارم
حتی اگر صدای آنانی باشد که دوستشان دارم
زیرا صدای آنها
طنین آهنگین صدایت را در گوشم میشکنند
تو را دوست ندارم
اما چشمان گویایت
با آن آبی عمیق و درخشان
بیش از هر چشم دیگری بین من و آسمان آبی قرار میگیرد
آه میدانم که دوستت ندارم
اما افسوس دیگران دل ساده ام را
کمتر باور دارند
و چه بسا به هنگام گذر
میبینم که بر من میخندند
زیرا آشکارا مینگرند
نگاهم به دنبال توست
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"دوست دارم
من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم
باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،
همیشه بهم اهمیت میدی،
دوست داشتنی هستی،
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه
عشق دلیل میخواد؟
این هوس است که کمتر و کمتر میشه و از بین میره
"عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم
"ولی عشق کامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم
"سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما

میشه مقام خرید ولی اِحترام ، نه!
میشه دارو خرید ولی سلامتی ، نه!
قلب خرید ولی عشق ، نه!
یه نگاه یه نگاه ، یه قدم یه قدم / دنباله تو اومدم!
دیدم شدی همه چیزمو واسه تو /میگذرم از خودم!
به خودم اومدم / دیدم با همه ی وجودم عاشق شدم
عاشق شدم / عاشق شدم
رفتی ،دلم شکستِ قلبم پره درده / گلومُ بغض و گریه خسته کرده
آتیشم میزنه شبام که سرده!
تو که میدونستی شونه های من همیشه همدمِ گریه هاتِ
خودت میدیدی یکی هست که توی روزای خوب و بدت باهاتِ
حالا کی باهاتِ؟ / که بدونی تو هرلحظه چشم به راتِ (چشم به راتِ)
رفتی ،دلم شکستِ قلبم پره درده / گلومُ بغض و گریه خسته کرده
آتیشم میزنه شبام که سرده!
کوچولو برو دیگه وقته خوابه / دیگه باید بری تو رختخوابت
اگه دلت واسه مامانی تنگ شد / نگاش کن عکسش اونجا توی قابه!
عزیزم بسه دیگه گریه نکن/ ازم نپرس که چرا مامانی نیست
از تو نه از من یکم خسته شده بود/ و نمیتونست بمونه با ما نی نی
لالا لالا لالا لالایی/لالا لالا لالا لالا لالایی
لالا لالا لالا لالا لایی
مامان رفته شده تنها بابایی!
لالایی لالا لالا لالایی(لالا لالا) لالا لالا لالا لالایی ( لا لا لا لا)
لالا لالا لالا لالا لالایی
مامان رفته شده تنها بابایی!
(لالا لالا) (لا لا لا لا)
(لالا لالا)(لا لا لا لا)
مامان الان خوشحاله ، خوشحالیش خوشحالم میکنه
مهم نیست که غم دوریش / داره چیکارم میکنه
وقتی خوبه،اووون / منم خوبـــــم
مامان الان پیدا کرده رو من یه حس دیگه و / الانم رفته سراغ کسه دیگه و
از این به بعد بابا تنهایی / تنهاایی واسه ی تو قصه میگه
کوچولو بخواب! / منکه خوب، بدون اون خوابم نمیره
کوچولو بخواب!/ نمیخوام که جلو تو، گریم بگیره!
اووووه، گریم بگیره!
لالا لالا لالا لالایی/لالا لالا لالا لالا لالایی
لالا لالا لالا لالا لایی
مامان رفته شده تنها بابایی!
لالایی لالا لالا لالایی(لالا لالا) لالا لالا لالا لالایی ( لا لا لا لا)
لالا لالا لالا لالا لالایی
مامان رفته شده تنها بابایی!
کوچولو برو دیگه وقته خوابه / دیگه باید بری تو رختخوابت
اگه دلت واسه مامانی تنگ شد! / نگاش کن عکسش اونجا توی قابه
خیال نکن
اگر برای کسی
تمام شدی
امیدی هست
خورشید
از آنجا که غروب می کند
طلوع نمی کند
ای عزیز جان من!
من برای مرگ خود یک بهانه میخواهم … یک بهانه پوچ عاشقانه میخواهم!
از غمی که میدانی با تو بودنم مرگ است و بی تو بودنم هرگز!
گر بهانه این باشد، من بهانه میگیرم …
عاشقانه میمیرم!