ميتوني نگاهم نكني،اما نميتوني جلو چشمام روبگيري
ميتوني بگي دوستت ندارم ، اما نميتوني بگي دوستم نداشته باش
ميتوني ازپيشم بري ، اما نتميتوني بگي دنبالم نيا
ميتوني عاشقم نباشي ، اما نميتوني بگي عاشقم نباش
پس من : نگاهت ميكنم ، دوستت دارم ، تاابد دنبالت ميام ، وتا ابد عاشقت ميمونم
گـاهـی دلِـت مـیـخـواد هـمـه بـغـضـات
از تــو نـگـاهِـت خـونـده بـشـه کـه جـسـارت گـفـتـن کـلـمـه هـا رو نـداری...
امـا یـه نـگـاه گُـنـگ تـحـویـل مـیـگـیـری
و یـه جـمـلـه مِـثـلـه: چـیـزی شـده ؟؟؟!
اونـجـاسـت کـه بـُغـضـتـو بـا یـه لـیـوان سـکـوتـت سـر مـیـکـشـی
و بـا لـبـخـنـد مـیـگـی :
نــه هـیـچـیــ...!
یادته یه روز بهم گفتی هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که نکنه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده ... گفتم اگه بارون نیامد چی؟ گفتی اگه چشمای تو بباره آسمون گریش میگیره... گفتم: یه خواهش دارم وقتی آسمون چشمام خواست بباره تنهام نزار - گفتی به چشم... حالا من دارم گریه میکنم و آسمون نمیباره... تو هم اون دور دورا ایستادی به من میخندی
عشق یعنی سایه ای در یک خیال
عشق یعنی کوچه ای دور و دراز
با هزاران سختی و شیب و فراز
عشق یعنی عطر گل های بهشت
عشق یعنی زندگی و سر نوشت
دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم
شکنجه میشم از خودم نمیتونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها رو سینه من امده
آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده
دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم
تو روزگار بی کسی یه عمر که دربدرم
این عقربه ھای لعنتی نبودنت را فریاد می زنند !
این عقربه ھای لعنتی نمی دانند من تاب ندیدنت را ندارم .
این عقربه ھای لعنتی
این عقربه ھای لعنتی مرا به وحشت انداخته اند. جای خالیات را سوت می کشند. . .
این عقربه ھای لعنتی
نمی دانند من چشم انتظار مسافری ھستم که قلبم را به تاراج برده !
اینھا دارند روحم را سلاخی می کنند !
احساسم را نمی فھمند
من به بی تفاوتی چشمان تو عادت دارم اما این عقربه ھای لعنتی که نمی دانند تو می
آیی ، ھرچند دیر اما میآیی !
می دانم که میآیی
من برای آمدنت نذر کرده ام ، تمام دلتنگی ھایم را در آبکشبی خیالی می ریزم و ته مانده
ی غرور یخ زده ام را مینگرم
این شبھای بیقراریآتشم می زند و به چشمان خسته ام آب می پاشد
یه روز بهم گفت: «میخوام باهات دوست باشم؛آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام»
بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»
یه روز دیگه بهم گفت: «میخوام تا ابدباهات بمونم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام»
بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم فكر خوبیه.من هم خیلی تنهام»
یه روز دیگه گفت: «میخوام برم یه جای دور، جایی كه هیچ مزاحمی نباشه
بعد كه همه چیز روبراه شد تو هم بیا آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام»
بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»
یه روز تو نامهش نوشت: «من اینجا یه دوست پیدا كردم آخه میدونی؟من اینجا خیلی تنهام»
براش یه لبخند كشیدم وزیرش نوشتم: «آره میدونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»
یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت:
«من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی كنم آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام»
براش یه لبخند كشیدم و زیرش نوشتم: «آره میدونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»
حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم
و چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه اینه که نمی دونه
(من هنوز هم خیلی تنهام)
تنها بودن بهتر از تنها شدن است
یادم نرود که:
من تنها هستم، اما تنها من نیستم...
پناه بگیرید
باز تنهایی در راه است...!
براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده .
براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو.
براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه.
براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن .
براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير .
براي عشق وصال كن ولي فرار نكن .
براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن .
براي عشق بمير ولي كسي رو نكش .
براي عشق خودت باش ولي خوب با
چقــــــــــــــدر کم تــــــــوقع شده ام...
نه آغوشت را میـــــــــخواهم، نــــــــــه یک بوســــــــــــه !
نــــــــــه دیگر بودنت را !!!
همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست...!
مــــــرا به آرامش میرساند...
حتی... اصطحکاک ســــــــــــایه هایمان..