عکســـــت را نگــــاه میکنــــم
آخ کــــه ایــــن عکـــس
پیـــر نمیشـــود
امــــــا ،
پیـــــــرم میکنــــد
آب می خواهـــــــــــم، سرابـــــــــــــم می دهــــــــــند عشــــــــق مـــــی ورزم عـــــــــذابم می دهـــــــند
خود نمــــــــی دانــــــــــم کــــــــجا رفـــــــــــتم به خــــــــــواب از چه بـــــــــــیدارم نکــــــــردی؟ آفـــــــتاب!!!!
خــــــــــنجری بر قـــــــــــــب بیـــــمارم زدـــــــــــند بی گـــــــــــناهی بـــــــــــــــودم و دارم زدـــــــــــــند
اے کاغذ سپید
کہ همه ے دردهایم را
بہ دوش میکشے ،
یکبار دیگر رویت مے نویسم :
/ بے نهایت دوستش دارم / ...
خیلی ساده پا گذاشتی توی قاب این نگاه
اومدی زندگیمو رنگ بزنی رنگ سیاه
خیلی وقته که دیگه قرارامون یادت می ره
غزلای نا سروده توی سینم می میره
خیلی وقته که دیگه با خاطره سر می کنم
گلای شقایق و با کینه پر پر می کنم
دیگه تو خونه ی دل هیشکی هویدا نمی شه
اخه عصر اهنه عشق دیگه پیدا نمی شه
خیلی وقته چشامو دوختی به انتهای راه
من شدم پلنگ قصه ات تو شدی شبیه ماه
خیلی وقته رد پام رو ماسه ها تنها می رن
دیگه مرغ عشقا هم توی قفس زود می میرن
خیلی وقته که پشیمونی خودم خوب می دونم
ولی من تنها دیگه تا اخر خط می مونم
آنروز ..
تازه فهمیدم ..
در چه بلندایی آشیانه داشتم...
وقتی از چشمهایت افتادم...
هنوز دست و پای دلم درد می کند ..
چقدر شکستن سخت است ...
وقتی تو داری نگاه می کنی
دلم دیگر آسمانی نمیشود.....دیگر گرفتنی در دلم در کار نیست....
من تنهایی را از خودم راندم....من قرارداد بین خودم و تنهایی را فسخ کردم
من عشق را روبه روم دیدم....من از آن عشق سیراب گشتم
دیگر تنها نیستم
اگه گريه بزاره مينويسم
کدوم لحظه تورو از من جدا کرد
نگو اصلا نفهميدی نگو نه
تو بودی اونکه دستامو رها کرد
خودت گفتی خداحافظ تموم شد
منو تو سهممون از عشق اين بود
خوده تو حرمته عشقو شکستی
بريدی اخره قصه همين بود
اگه مهلت بدی يادت ميارم
روزايی رو که بی تو عينه شب بود
تمومه سهمت از دنيا عزيزم
بزار يادت بيارم يک وجب بود
بهت دادم تمومه اسمونو
خودم ماهت شدم اروم بگيری
حالا ستاره ها دورت نشستن
آرامتر تكانش دهید...
مرگ مغزی شده...
باید زودتر دفن شود...
چیزی برای اهدا هم ندارد...
احساسم است !
تا همین دیروز زنده بود
خودم دیدم ،
كسی لهش كرد و رفت..!
قلب آدما مثل یه جزیره دور افتاده می مونه ...
اینکه چه کسی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست !
مهم اون کسی است که هیچ وقت جزیره رو ترک نمی کنه ...
کاش می شد یاد بگیریم دل کسی رو نشکنیم ...
کاش می شد یاد بگیریم در مقابل کارهامون برای دیگرون منت نزاریم ...
کاش می شد یاد بگیریم صادق باشیم ...
کاش می شد بچگانه رفتار نمی کردیم و عاقل می بودیم ...
کاش می شد دنیای قشنگ عاشقونمونو با یه نسیم کوچولو خراب نمی کردیم ...
به گل گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..."
به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..."
به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..."
به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم