حال خوب من
اس ام اس....پـ نـ پـ....خلاصه همه چی توشه

لحظه های بی تو بودن همه پرپر شد و رفت

شب های رنگین کمونی بی تو نقاش شدو رفت

خاطره های بی نشونی بی تو خطی شد و رفت

ملک های آسمونی بی تو مخفی شد و رفت

بوسه های مردونه بی تو بی رنگ شدو رفت

دست های عاشقونه بی تو رسوا شد و رفت

فرشته های کهکشون بی تو بیمار شد و رفت

سفره های شبمون بی تو بسته شد ورفت




تاریخ: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

شب... پشت بوم... و صدای موزیک خفیفی که شنیده میشه: یه توهم توی لمس زندگی...

یه شلوار جین با یه بوت مشکی پامه و یه پتو دورم پیچیدم... یه بهمن کوچیک روشن هم کنج لبمه....

غیر از موزیک، سکوته و گاهی صدای اتومبیلهایی که دوردست در حال رفت و آمدن... با یه عالمه چراغ هایی که مثل نقطه های نورانی از دور معلومن و میدرخشن...

خستگی و سرما تو جونم رخنه کرده... نگاه میکنم به آسمون سیاه و ابری این شب و منتظر اولین شاخه نور ماه میمونم تا به چشمم بخوره...

پشت کمرم، نزدیک شونهام شروع میکنه به خارش... اول کمه اما به تدریج زیاد میشه... تنم گــُر گرفته و عرق سرد نشسته روی بدنم... پتو رو از دورم رها میکنم و با پنجه ها و ناخونام شروع میکنم به خاروندن پشتم... انقدر محکم میخارونم که پوستم کنده میشه و خون ازش شـره میکنه... تو حال خاروندن پنجه هام گیر میکنن به یه استخون نرم که انگار جاش اونجا نیست... استخون شروع میکنه به رشد کردن و از پشت کمرم میاد بیرون... تنم تشنج میکنه و استخون دوم از سمت راست پشتم هم میزنه بیرون...

چشمام سیاهی میرن و چاردست و پا به زمین میوفتم... تنم خیس عرقه و مثل بید میلرزم...

سرم رو بالا میگیرم و به قرص کامل ماه نگاه میکنم... روی دو پام به سختی وای میستم و با دستام استخونهای بیرون اومده رو لمس میکنم... استخونهایی که حالا پوشیده شده از پرهای مشکی... 

سرم رو به پشت میچرخونم و روی کمرم دو تا بال مشکی رو میبینم که میتونم تکنوشون بدم...

عرق رو از پیشونیم پاک میکنم و روی لبه پشت بوم می ایستم...

دو تا بال میزنم و بعد... میپرم...

چیزنوشت: نیم ساعت بعد نور چرخون قرمز آمبولانس روی دیوارها دیده میشن...

علت مرگ: توهم...

 

چیزنوشت2: قصه ما به سر رسید... کلاغه................. مــُـرد...





تاریخ: پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

منو یادت نمی یاد می دونم / تا همین جاشم ازت ممنونم

دیگه حتّی نفسم در نمی یاد / کاری جز دعام ازم بر نمی یاد

برو خوش باش ، برو شیرینم / من به آینده تو خوش بینم

برو که الهی خوشبخت بشی / مثل من درد جدایی نکشی

نوش جونت همه ی بی کسی هام / برو خوشبخت بشی

منو ول کردی با دل واپسی هام / برو خوشبخت بشی

اگه رفتی ، اگه تنها موندم / برو خوشبخت بشی

اگه تو خاطره هات جا موندم / برو خوشبخت بشی

نوش جونم که همش دل تنگم / نگرانِ من نباش

اگه گریه داره این آهنگم / نگرانِ من نباش

اگه عمرم داره از کف میره / نگرانِ من نباش

اگه هر شب نفسم می گیره / نگرانِ من نباش

کاشکی می شد با دلم می ساختی / تو هنوز دلِ منو نشناختی

کاش مثل گذشته عاشق بودی / کاش همون آدم سابق بودی

برو خوش باش برو شیرینم / من به آینده تو خوش بینم

برو که الهی خوشبخت بشی / مثل من درد جدایی نکشی

نوش جونت همه بی کسی هام / برو خوشبخت بشی

منو ول کردی با دل واپسی هام / برو خوشبخت بشی

اگه رفتی اگه تنها موندم / برو خوشبخت بشی

اگه تو خاطره هات جا موندم / برو خوشبخت بشی

نوش جونم که همش دل تنگم / نگران من نباش

اگه گریه داره این آهنگم / نگران من نباش

اگه عمرم داره از کف میره / نگران من نباش

 

اگه هر شب نفسم می گیره / نگران من ،نگران من ، نگران من نباش!





تاریخ: شنبه 15 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

کوچولو برو دیگه وقته خوابه / دیگه باید بری تو رختخوابت

اگه دلت واسه مامانی تنگ شد / نگاش کن عکسش اونجا توی قابه!

عزیزم بسه دیگه گریه نکن/ ازم نپرس که چرا مامانی نیست

از تو نه از من یکم خسته شده بود/ و نمیتونست بمونه با ما نی نی

لالا لالا لالا لالایی/لالا لالا لالا لالا لالایی

لالا لالا لالا لالا لایی

مامان رفته شده تنها بابایی!

لالایی لالا لالا لالایی(لالا لالا) لالا لالا لالا لالایی ( لا لا لا لا)

لالا لالا لالا لالا لالایی

مامان رفته شده تنها بابایی!

(لالا لالا) (لا لا لا لا)

(لالا لالا)(لا لا لا لا)

مامان الان خوشحاله ، خوشحالیش خوشحالم میکنه

مهم نیست که غم دوریش / داره چیکارم میکنه

وقتی خوبه،اووون / منم خوبـــــم

مامان الان پیدا کرده رو من یه حس دیگه و / الانم رفته سراغ کسه دیگه و

از این به بعد بابا تنهایی / تنهاایی واسه ی تو قصه میگه

کوچولو بخواب! / منکه خوب، بدون اون خوابم نمیره

کوچولو بخواب!/ نمیخوام که جلو تو، گریم بگیره!

اووووه، گریم بگیره!

لالا لالا لالا لالایی/لالا لالا لالا لالا لالایی

لالا لالا لالا لالا لایی

مامان رفته شده تنها بابایی!

لالایی لالا لالا لالایی(لالا لالا) لالا لالا لالا لالایی ( لا لا لا لا)

لالا لالا لالا لالا لالایی

مامان رفته شده تنها بابایی!

کوچولو برو دیگه وقته خوابه / دیگه باید بری تو رختخوابت

 

اگه دلت واسه مامانی تنگ شد! / نگاش کن عکسش اونجا توی قابه





تاریخ: شنبه 15 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

شب از نیمه گذشته‌ است،

بوی خاک می‌دهم و تو می‌خندی،

با آن لب خندان همیشگی،

می‌خندی و صدایم می‌کنی: "آهای پارسای من، بخند، اخمو نباش"

من، می‌خندم و از اینجا بلند بلند صدایت می‌زنم.




تاریخ: شنبه 15 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

از پشت شیشه، تصویر این شهر، دلگیر همیشه

شهر غریب، دلهای غمگین، هوای بی تو، هوای سنگین

خونه ی بی تو، مثل یه زندون، حیف من و تو، حیف عشقمون

خونه ی بی تـــــــو مثل یه زندون حیف من و تو حیف عشقمون

حیف تو بود، حیف تو بود، ای گل من

عشق اگه بود، عشق تو بود، ای گل من

حیف تو بود، حیف تو بود، ای قلب من

...آخر جاده عاشقی تنها شدم

گفتی خداحافظ .. گفتم خداحافظ

گفتی پشیمون، گفتم که هرگز

نفس بریده، دستای لرزون

اشک توی چشمام، حیف نگفتم بمون

غم یه عــاشـــق .. غم کمی نیست، چه فایده از اشـــک وقتی، وقتی کسی نیست

درد یه عاشق، درد کمی نیست، چه فایده از اشک، وقتی، وقتی کسی نیست

حیف تو بود، حیف تو بود، ای گل من، عشق اگه بود، عشق تو بود ای گل من

حیف تو بود، حیف تو بود، بر باد بری، مثل یه قصه ی کهنه شده از یاد بری

گفتی خداحافظ .. گفتم خداحافظ




تاریخ: شنبه 15 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

ديدم در آن کوير درختی غريب را
محروم از نوازش يک سنگ رهگذر
تنها نشسته....بی برگ و بار
زير نفسهای آفتاب..در التهاب
در انتظار قطره اي باران
در آرزوي آب...
ابري رسيد
چهره درخت از شعف شكفت
دلشاد گشت و گفت:
آي ابر
اي بشارت باران
آيا دل سياه تو از آه من بسوخت؟؟
غريد تير ابر
برقي جهيد و چوب آن درخت كهن بسوخت...
چون آن درخت سوختم در كوير عمر
ديدم كه گرد باد خاكستر وجود مرا با خودش نبرد...




تاریخ: شنبه 15 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

چقدر واقعه زود اتفاق می افتد

بلند بالایان مگر چه می ديدند

که روز واقعه در مرگ دوست خنديدند

چگونه سرو کهن در باغ شکست

چگونه خون به دل باغبان باغ افتاد

و باغ ...

باغ پر از گل در آن بهار

- چه شد؟




تاریخ: شنبه 15 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

بی تو چندین نفس آمد و رفت این گران جانِ پریشانِ پشیمان را ؟

کودکی بودم وقتی که تو رفتی .. اینک مردی است ز اندوه تو سرشار هنوز

شرمساری که به پنهانی چندی است به درد در دل خویش گریست

نشد از گریه سبک بال هنوز آن سیه دستِ سیه داس سیه دل

که تو را چون گلی با ریشه از میان دل من کند و ربود ..




تاریخ: شنبه 15 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

رهگذر زندگیش همینه ، یه روزی میاد ، یه روزم میره...
بعضی وقتا هم برمیگرده به جایی که دوسش داره...به خاطرات...
اشعار جدیدم رو تو نوشته های بعدیم خواهید خوند




تاریخ: شنبه 15 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 984
تعداد نظرات : 114
تعداد آنلاین : 1




javahermarket

Online User
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
تماس با ما