حال خوب من
اس ام اس....پـ نـ پـ....خلاصه همه چی توشه

این ماجرا در سال 1936 میلادی در اسپانیا روی داده است.فدریكو گارسیا لوركا( fedricu garcia lorca ) شاعر ونویسنده پر آوازه اسپانیا از معدود انسانهایی بود كه در نوشته های خود به چگونگی مرگش نیز اشاره داشته بود.مثلا در شعر تن حاضر كه در سال 1935 یك سال قبل از مرگ سروده شده است میگوید:
گور من كجاست؟ كفن را كه می چروكاند؟ دروغ است هر چه میگوید! فدریكو انسانی خونگرم و مخالف با تمامی سیاست بازی های آن عصر بود تنها دلایلی كه از بازداشت واعدام او در دسترس میباشد این است كه فردی خودخواه و كج اندیش به نام آلونسو (alonso)یكی از اعضای جنبش فالانژ به صورت خود سرانه و از روی كینه شخصی اقدام به توقیف او نمود و بدون هیچ محاكمه ای نیز او را به قتل رساند بعد ها یكی از هم سلولی های لوركا شخصی به نام مورلا لینچ(morla lynch)از طریق مطبوعات اعلام كرد كه فدریكو یك روز قبل از مرگ به او گفته بود من از مرگ وحشت دارم نه از عواقبش بلكه از این حالت خوفناك كه با خودم ودا میكنم. احساس مهیب اینكه در عزیمت و رفتنم.
همچنین او اعلام كه لوركا از 54 ساعت قبل موضوع وچگونگی اعدام خویش را میدانست و سایر زندانیان از این پیشگویی او در شگفت مانده بودند در سحرگاهان 20 اوت 1936 دو نفر از نگهبانان فالانژ به همراهی آلونسو لركا را از زندان ویزنار(viznar)خارج نموده و جهت كشتن به بیابانهای كولونیا(colonia)انتقال دادند.
طبق تعریف یكی از نگهبانانی كه در حمل لوركا شركت داشت و بعدا هم از طرف مردم به محاكمه كشیده شد در طول راه فدریكو مرتبا میپرسید كه حد اقل جرم او را قبل از مرگش به او بگویند آن نگهبان میگفت او به قدری شجاعانه بر خورد میكرد كه ما در كشتن او به تردید افتاده بودیم.
آلونسو كه متوجه تاثیر گفته های او در ما شد فوراً لركا را بر روی تپه ای برد و ما صدای شلیك دو تیر پی درپی را شنیدیم او فریاد زد به هیچ چیز دیگر ایمان ندارم جز خدا و مادرم...!! آن سه دژخیم لوركا را در گوری بینام ونشان دفن نمودند برای رفع هر گونه شكی اتوموبیل سواری خود را بر روی قبر او نگاه داشته و پس از باز كردن هر چهار چرخ ماشین زمانی كه بدنه اتوموبیل كاملاً بر روی گور فدریكو قرار گرفت آن را آتش زدند.
مادرلوركا میگفت نزدیكی های صبح روز 20 اوت ناگهان از خواب بیدار شدم .حس عجیبی داشتم فكر میكردم كه كودكی از سینه ام شیر میخورد .
این نحوهُ شیر خوردن را كاملا می شناختم,تنها فدریكوی كوچولو چنین میتوانست سینه هایم را بمكد... صدایش در گوشم زنگ میزد مادر دوستت دارم با هزاران تقلا مجدداً خوابیدم. موقعی كه بیدار شدم بستر خود را از گریه خیس و نمناك یافتم. پس از محاكمه آلونسو همدستانش مردم به سوی بیابانهای كولونیا هجوم برده و اتوموبیل را پیدا كردند آنرا جابجا كردند قبر لوركا را شكافتند...
 
غیر از دو گلوله شلیك شده و مقداری خون گرم چیز دیگری درون گور وجود نداشت خون به گرمی چسبناك و گرم بود كه گویی چند دقیقه از ریختن آن نمیگذشت و هنوز هم بوی باروت از گلوله ها به مشام میرسید.موقعی كه مردم بهت زده پی به این معجزه بردند به سراغ مادر فدریكو رفتند و موضوع را به او گفتند مادر داغ دیده با چهره ای اندوهگین و چشمانی گریان به مردم گفت مدت هاست كه از این موضوع خبردارم... خود فدریكو آمد و تمامی حقایق را به من گفت او الان در جای راحتی زندگی میكند بهتر است كه تا به ابد نیز همانجا بماند




تاریخ: پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

زنی تایوانی به دلیل کمبود خواستگار تصمیم گرفت بدون حضور داماد مراسم ازدواج خود را برگزار کند!
به گزارش شتاب و به نقل از چاینا نیوز: چن وی یه که به نظرش برای برگزاری جشن عروسی به جناب داماد نیازی ندارد، در روز مقرر پیراهن سفیدش را بر تن می‌کند، دست گلش را برمی دارد و در یک سالن مجلل، عروسی‌اش را به همراه ۳۰ نفر از دوستان جشن گرفت!

این خانم ۳۰ ساله که کارمند موفق یک دفتر تجاری در تایپه است، در پیدا کردن مرد مناسب زندگی‌اش به هیچ عنوان موفق نبود اما از آنجا که دیگر نمی‌توانست فشارهای اجتماعی را برای مجرد بودن تحمل کند خودش با خودش ازدواج کرد. چن می‌گوید: ۳۰ سالگی برای من یکی از بهترین دوره‌های زندگی است. شغل عالی و تجربیات موفقی دارم اما هنوز هیچ شریکی برای زندگی ام پیدا نکرده‌ام. خب، چه کاری از دستم بر می‌آید؟

این تصمیم به معنای مخالفت من با ازدواج نیست. فقط امیدوارم با این کار بتوانم با باورهای غلط جامعه سنتی در این مورد مبارزه کنم. اینکه مردم با دیده تحقیر به من نگاه کنند یا لقب‌های نامناسب بدهند شایسته هیچ زنی نیست.»
 
بعد از اعلام خبر ازدواج ۳۶۰۰ پوندی این زن، یک کمپین آنلاین مخالف در اینترنت برای موارد مشابه راه اندازی شد. زنان تایوان بعد از رسیدن به وضعیت با ثبات و موفق اقتصادی و شغلی دیرتر و کمتر ازدواج می‌کنند و این مسئله دولت این کشور را در مورد کاهش نرخ تولد و تاثیر روی باروری به شدت نگران کرده است.

به گزارش رسانه‌های محلی در تحقیقاتی که سال جاری انجام شده است تنها دو پنجم زنان تایوان عنوان کرده‌اند که به نظرشان خانم‌های متاهل نسبت به مجردها زندگی بهتری دارند. «چن» که برای ماه عسل انفرادی‌اش قصد سفر به استرالیا را دارد می‌گوید:«فقط امیدوارم انسان‌ها برای خودشان احترام بیشتری قائل شوند تا برای حرف‌های دیگران.»
 
 
مادر او در ابتدا به حضور یک داماد در مراسم اصرار و تاکید داشت اما مدتی بعد قید حضور در جشن ازدواج دخترش را زد. به هر ترتیب خانم «چن» نمی‌تواند ازدواج با خودش را به شکل رسمی ثبت کند و اگر بعدها مرد مناسبش را پیدا کرد باید دوباره ازدواج کند.




تاریخ: پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور یا بی پول ترن که بهشون میگم گدا گشنه

یا بهتر از من کار میکنن که بهشون میگم خایه مال یا کمتر کار میکنن  که بهشون میگم خایه مال

یا از من سرسخت ترن  که بهشون میگم کله خر یا  بی خیال ترن که بهشون میگم ببو

یا از من هوشیارترن که بهشون میگم فضول یا ساده ترن که بهشون میگم هالــو

یا از منخایه مال ترن که بهشون میگم کس خل یا از من محتاط ترن که بهشون میگم بی خایه

یا از من دست و دل باز ترن که بهشون میگم ولخرج یا اهل حساب و کتابن که بهشون میگم چس خور

یا از من بزرگترن که بهشون میگم گنده بگ یا کوچیکترن که بهشون میگم فسقلی

یا از من مردم دار ترن که بهشون میگم بوقلمون صفت یا رو راست ترن که بهشون میگم احمق

 

خدا رو شکر که بقیه ی ایرانیا مثل من فکر نمیکنن والا معلوم نیست مملکتمون به چه روزی می افتاد !

 





تاریخ: پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

 

یه شخصی از خیابون رد میشده ، میبینه یه بچه اصفهانی نشسته كنار خیابون گریه میكنه.

جلو میره و میگه چی شده عزیزم ،

پسر بچه میگه سكه ۲۵ تومانی ام را گم كرده ام.

مرد میگه اینكه گریه نداره بیا این۲۵ تومانی مال تو!

باز هم به گریه كردن ادامه میده ،

مرد میپرسه دیگه چیه 

بچه میگه اگه اون سكه را گم نكرده بودم الان ۵۰ تومن پول داشتم .

 




تاریخ: پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

در جواب گفت بله فقط یک نفر. پرسیدن ک…ی؟

در جواب گفت سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و تازه اندیشه ی طراحی مایکروسافت و تو ذهنم پی ریزی می کردم،در فرودگاهی درنیویورک قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم و اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه من و دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت.

گفتم آخه من پول خورد ندارم گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت.

سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برا خودت ،گفتم پسرجون چند وقت پیش یه روزنامه بهم بخشیدی.هرکسی میاداینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟!
پسره گفت آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم

به قدری این جمله و نگاه پسر تو ذهن من مونده که خدایا این برمبنای چه احساسی اینا رو میگه.

زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد و پیدا کنم و جبران گذشته رو بکنم
گروهی تشکیل دادم بعد از ۱۹ سال گفتم که برید و اونی که در فلان فرودگاه روزنامه میفروخت و پیدا کنید.یک ماه و نیم مطالعه کردند و متوجه شدند یک فرد سیاه پوسته که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردن اداره.

ازش پرسیدم من و میشناسی. گفت بله، جناب عالی آقای بیلگیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.

سالها پیش زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی من یه همچین صحنه ای از تو دیدم

گفت که طبیعیه. این حس و حال خودم بود
گفتم میدونی چه کارت دارم، میخوام اون محبتی که به من کردی و جبران کنم
گفت که چطوری؟
گفتم هر چیزی که بخوای بهت میدم
(خود بیلگیتس میگه خود این جوونه مرتب میخندید وقتی با من صحبت میکرد)
پسره سیاه پوست گفت هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم هرچی که بخوای
گفت هر چی بخوام؟
گفتم آره هر چی که بخوای بهت میدم
من به ۵۰ کشور افریقایی وام دادم به اندازه تمام اونا به تو میبخشم
گفت آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی
پرسیدم واسه چی نمیتونم جبران کنم؟
پسره سیاه پوست گفت که :فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو
بخشیدم ولی تو تو اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه

 

بیل گیتس میگه همواره احساس میکنم ثروتمند تر از من کسی نیست جز این جوان ۳۲
ساله مسلمان سیاه پوست





تاریخ: پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

 

 

 

 
دقــت کـــردیــن لذتی که تو سواری بر خر شیطون هست تو سواری لامبورگینی نیست؟؟؟

دقــت کـــردیــن دقیقا همون روزی که 5 دقیقه دیرتر بیدار شدی تمام وسایلت مفقود میشن?


دقــــــــــــــــت کردین:
یک سری از کارهای اداری هست که هیچ وقت لازم نیست خود آدم انجامشان بدهد. اطرافیان زحمت اش را می کشند. یکی از آن کارها گرفتن شناسنامه آدم است، دیگری هم باطل کردن اش

دقت کردین در روز کلی سرب توی هوای تهرانو داریم استنشاق میکنیم بعد میکن سوسیس کالباس نخوریم سرطان میگیریم

دقت کردین وقتایی که غذای حاضری درست میکنی بیثشتر از وقتایی که ۲مدل غذا درست میکنی ظرف کثیف میشه؟


دقت کردین با کار خوابیدن آدمم کار دارن؟؟!! قبل 12 بخوابیم میگن مرغی؟ بعد از 12 بخوابیم میگن جغدی؟ راس 12 بخوابیم میگن بمیر بابا با این سر وقت خوابیدنت..............
چه غلطی کنیم بالاخره؟!!!!!


دقت کردین به این شعر "ميازار موری كه دانه كش است"؟؟!! اين شعر نشون ميده كه ما ايرانی ها از قديم يه جورايی كرم داشتيم...
 

 




تاریخ: سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

مادر داماد: کبریت دارین؟

خانواده عروس : کبریت برا چی؟

مادر داماد : والا پسرم مي خواست سيگار بكشه...
خانواده عروس : پس داماد سيگاريه....!؟
مادر داماد : سيگاري كه نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سيگار مي چسبه...
خانواده عروس : پس الكلي هم هست..!؟
مادر داماد : الكلي كه نه... والا قمار بازي كرده و باخته ! ما هم مشروب داديم بهش كه يادش بره
خانواده عروس : پس قمارم بازي مي كنه...!؟
مادر داماد : آره... دوستاش توي زندان بهش ياد دادن...
خانواده عروس : پس زندانم بوده...!؟
مادر داماد : زندان كه نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش يه كمي بازداشتش كردن...
خانواده عروس : پس معتادم بوده...!؟
مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...
خانواده ي عروس : زنش !!!؟؟؟




تاریخ: سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

مردها كلا به سه گروه اصلي تقسيم ميشن:‌

گروه اول مردهائي هستند كه دوست دارن خودشون رو بدبخت كنند! اين دسته از مردان ميرن زن ميگيرن!

گروه دوم مردهائي هستند كه دوست ندارن خودشونو بدبخت كنن، ولي تا چشم باز ميكنن ميبينن سه، چهار تا بچه مردم رو بدبخت كرده‌اند! اين گروه ميرن كشيش كليساهاي كاتوليك ميشن!


آخرين گروه هم مرداني هستند كه ميرن زن ميگيرن، بعدش باز هم ميرن زن ميگيرن، اونوقت ميرن يه زن ديگه هم ميگيرن و يه دو جين هم صيغه ميكنن!

و اما زنها كلا به پنج گروه اصلي تقسيم ميشن:‌

گروه اول زنهائي هستند كه مردها رو بدبخت ميكنن!

گروه دوم زنهائي هستند كه اشك مردها رو در ميارن!

گروه سوم زنهائي هستند كه جون مردها رو به لبشون ميرسونن!

گروه چهارم زنهائي هستند كه كاري ميكنن مردها روزي 18 بار (‌ميانگين!)‌ آرزوي مرگ كنن!

گروه پنجم زنهائي هستند كه به اشتباه فكر ميكنن جزو هيچكدوم از گروههاي بالا نيستند (‌ولي هستند!!)




تاریخ: سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 31
بازدید هفته : 63
بازدید ماه : 2217
بازدید کل : 705109
تعداد مطالب : 984
تعداد نظرات : 114
تعداد آنلاین : 1




javahermarket

Online User
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
تماس با ما