بغض هایم را به آسمان سپرده ام ، خدا به خیر کند باران امشب را
تمام قندهای توی دلم را آب کردم برای تو , تویی که چایت را همیشه تلخ می خوری
غمگینم ، مثل پیرزنی که آخرین سرباز برگشته از جنگ ، پسرش نیست
نفسم ، تو در شمالی و من در جنوب ! کاش دستی نقشه را از میانه تا کند .
اگر احساس به خاموشی مطلق برسد / باز هم عاطفه ای هست میان من و تو .
درد دارد ، وقتی چیزی را کسر می کنی که با تمام وجودت جمع زده ای .
تفاهم به معنای درک کردن نیست ، بلکه به معنای توانایی تحمل تفاوتهاست .
دوستت دارم ها رو بگین قبل از اینکه به دوستت داشتم تبدیل بشن ...
گفتی مسافری و من آنقدر عاشقم که سال هاست نماز دلم را شکسته میخوانم...
اگه رفتی دیگه بی تابم نکن ، دنیا اگه تنهام گذاشت ، تو منو انتخاب کن..
اگر احساس به خاموشی مطلق برسد / باز هم عاطفه ای هست میان من و تو
برای دیدن تو چشم میکند گدایی / به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی
نظرات شما عزیزان: